یه مشت دیوانه در انتظار روز خداحافظی با دیوانگان دیگر
پس کی میشود آن روز را دید که چوب به دست نوادگان بدهیم تا بشکنند و ما نصیحت کنیم
آیا اصلا می شود؟
اگر ما سی سال بودیم و آنها 10 سال چه؟
اگر ما جوان بودیم و آنها خوردسال چه؟
اگر پولی نداشته باشیم زن و بچه چه؟
من در بیست هستم نه کاملا
بویش را حس می کنم
بوی بیست یا مرگ؟
بوی سختی هشتاد سال آدم بودن
که من نیستم و نمی دانم چه؟
سی سال جواب میدهد زندگی کنم؟
خدا داند؟ آیا خدا داند؟ یا اینکه این را نیز به اختیار ما داند؟
پس آدم باش تا کامروا باشی
سی سال برای آدم نیست
پس منی که آدم نیستم با آغوشی باز این بوی را حس می کنم
سلام احسن به این سلیقه .خیلی خوشم اومد تبریک منو پذیرا باشین. می خواستم باهم تبادل لینک کنیم. خوشحال می شم : "خرید ساکس buy socks" با آدرس http://buysocks.loxblog.com/ منتظرم